شعر؛ نیاز اولیه آدمی

ممکن است با خود بگویید چرا باید شعر بخوانیم؟ از قدیم تا به حال شعرهایی سروده شده که اگر نبودند هم، جهان به کار خودش ادامه میداد و اتفاقی هم نمیافتاد. هر شخص به طور میانگین روزانه مقداری از وقت خود را صرف شبکه های اجتماعی میکند و از شعرخوانی و تاثیرات شعر بر ذهن غافل شده است .
شعر چه چیزی بر بار درخت زندگیمان اضافه میکند؟
شاید فکر کنید که خواندن شعر خستهکننده است یا بعضی اشعار غیرقابل درک هستند و همین شما را از خواندن آنها منصرف میکند. طبیعی است که استعارهها، تشبیه، تمثیل و ایهامهایی که در شعر به کار میروند آن را پیچیده و سخت کنند و اغلب افراد با خودشان میگویند چرا چیزی را بخوانم که برای فهم آن باید رمزگشایی کنم؟ بهخصوص آنهایی که برای لذت بردن و سرگرمی به سراغ شعر میروند. خواندن چیزی بدون درک آن ترسناک است.

مهم نیست که در ابتدا کاملاً شعر را درک کنید، خواندن شعر خود مهارتی است که معمولاً نادیده گرفته میشود.خواندن شعر برای روح و روان انسان مفید بوده و فواید شگفت انگیزی برای آن دارد .
شعر یک راه عالی برای یادگیری است
مهارت های نوشتاری و شفاهی کودکان کاهش یافته است ، شعر میتواند به آنها کمک کند که با ریتم یاد بگیرند و حتی از کلمات را با وزن و آهنگ کنار هم قرار دهند . با اینکار نه تنها یادگیری آنها افزایش می یابد بلکه با لذت و اشتیاق بیشتری به سمت آموزش و یادگیری می روند .
خواندن شعر دامنۀ واژگان شما را وسیعتر میکند. ممکن است در طول شبانهروز نوشتههای زیادی را در روزنامهها و مجلهها بخوانید یا رادیو گوش دهید و تلویزیون ببینید اما بهندرت به واژههای جدیدی برخورد خواهید کرد. کلماتی نظیر سبو، سختینه، جیفه، قاموس، مضیف و…
این نکته ارزش این را دارد که به طور مستمر شعر بخوانید بهخصوص اگر میخواهید شاعر شوید باید بتوانید درونیات خود (آنچه از دل شما میجوشد) را با کلمات شگفتانگیز و دلفریب بیان کنید.
برای مثال وقتی میخواهید غروب خورشید را توصیف کنید و بگویید «خیلی زیبا بود» میتوانید به جای زیبا، واژههایی چون: نفسگیر، مطبوع، تماشایی، دلانگیز و… را که در میان واژگان روزمره استفادۀ چندانی ندارند، به کار ببرید.
شعر لذت بخش است
انجام کارهای روزانه با خواندن شعر لذت بخش است ، این کار یکی از لذت بخش ترین کارها برای انسان است و همواره میتوان از شعر به عنوان یک محرک برای ایجاد انگیزه و شادابی در خود نام برد .
شعر کمک میکند که به جهان نگاهی بهتر داشته باشیم ، شاعران با نوشتن شعرهای زیبای خود در زمینه عشق، عرفان ، زندگی و امید و … دریچه ای دیگر برای ذهن و دیدگاه ما گشوده اند . در واقع نگاه مارا به چالش می کشند تا با دیدگاه زیبا به جهان پیرامون بنگریم .
با خواندن کتاب های شعر می توان به آرامش ذهنی و روحی رسید ، برای درک بهتر مسائل بهتر است ذهنی شاداب و با طراوت داشته باشیم .
یکی از کارهایی که شاعر انجام میدهد یا به نوعی وظیفۀ او است نمایش یک دنیای تازه با استفاده از کلمات و اصطلاحات غیر معمول است. او باید بتواند با خلاقیت از یک رویداد یا اتفاق خیلی معمولی تصویری ارائه دهد که ذهن مخاطب را روی آن متمرکز کند.
کلماتی مثل «غم»، «اشک»، «شکوه» و… در معنای معمولی تنها یک مفهوم را در ذهن تداعی میکنند اما وقتی وارد شعر میشوند یک کُل را نشان میدهند که از درون آن میتوان به مفاهیمی عمیق رسید. اجازه بدهید شعر به شما دید جدیدی نسبت به جهان بدهد.
ارتباطی عجیب !
چیزی که شعر را از سایر نوشتهها متمایز میکند «ارتباط» است. از قدیم تا کنون شعر بهطور هنرمندانه با به چالش کشیدن زبان رسمی برای آگاهی مردم به کار گرفته میشده. لذا شعر یکی از بهترین رسانهها است.
ژان کوکتو شاعر و نقاش فرانسوی میگوید: «شعر، اشراق بلاواسطهای است که واقعیات پنهان از انظار را بر ملا میکند»
در تاریخ شعر فارسی مسعود سعد سلمان، فرخی یزدی، اخوان ثالث، شاملو و خسرو گلسرخی از شاعران آزادیخواهی بودند که به همین دلیل مدتی را در زندان به سر بردند.
اخوان مجموعۀ «در حیاط کوچک پاییز در زندان» را در دوران حبس سرود.
فرخی یزدی در ستایش آزادی چنین میگوید:
«آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/ دست خود ز جان شستم از برای آزادی»
بنابراین شعر بهعنوان یک نهاد نقش پررنگی در تغییر تفکر و نگرش افراد جامعه دارد. شعر یک آگاهی مشترک است؛ بسته به شعر میلیونها نفر آن را میخوانند و حقیقت، زیبایی یا احساسات دیگر را مییابند.
شعر سکویی است برای رهایی
جیم موریسون میگوید: «شعر میتواند شما را از راههای محدودی که میبینید و حس میکنید رها کند.»
به این معنی که شعر، در بهترین حالت تصویری غیرقابلانکار در ذهن ایجاد میکند که راههای جدیدی برای تجربه کردن جهان و بیان افکار را پیش روی شما میگذارد.
میتوانید تصاویر ذهنی را به مفاهیمی معنادار و قابل فهم تبدیل کنید. مثلاً تصویر سقوط برگ از درختان در پاییز و رویش جوانه در بهار میتواند مفهوم مرگ و تولد دوباره را بسازد.
بسیاری از این تصاویر در ذهن شما ماندگار خواهند شد و هر بار شکل تازهتری به خود میگیرند.
از این دو پنجره اما -از این دو دیده من-/مگر ملال تو را می توان به باران شست؟
در این بیت حسین منزوی با استفاده از همجواری پنجره و شسته شدن آن به وسیلۀ باران، که یک اتفاق عادی است به طور هنرمندانهای گریه کردن را به تصویر کشیده است.
اسماعیل امینی در اینباره میگوید: «هنر شاعر در آن است که میان منطق آشنای اذهان و منطق ناشناختۀ تخیل شاعرانه پیوند برقرار کند و مخاطبان شعر را از دنیای عادی و مأنوس و تکراری جدا سازد و به دنیایی شگفت و ناشناخته و جدید ببرد»
تبریک میگویم.
اگر تا اینجای مطلب باما همراه بودید، باید بگویم شما انگیزه کافی برای شروع و خواندن کتاب های شعر دارید.
برای شروع میتوانید از کتابهای زیر استفاده کنید :
دیدگاهها