ادبیات, نقد و بررسی کتاب

8 + 1 دلیل که پوتین همان روسیه است؛ درباره کتاب ‌دموکراسی پوتین‌

۱. ولادیمیر ژیرینوفسکی، رهبر ملی‌گرای حزب لیبرال دموکرات روسیه در سال ۱۹۹۳ نزدیک به یک سوم آرا را از آن خود کرد. او در حال حاضر معاون دومای روسیه است. یک نمونه‌ی تیپیکال روسی. اما ما حقیقتا با چه نوع فردی مواجهیم؟

ژیرینوفسکی می‌گوید:

من با تحت فشار قرار دادن کشورهای بالتیک و دیگر ملت‌های کوچک شروع می‌کنم. اهمیتی نمی‌دهم که سازمان ملل آن‌ها را به رسمیت شناخته باشد. تصمیم ندارم به آن‌ها حمله کنم. زباله‌های رادیو اکتیو را در طول مرز لیتوانی دفن می‌کنم و پنکه‌های نیرومندی در آن‌جا کار می‌گذارم. همه آن‌ها دچار پرتوزدگی می‌شوند و می‌میرند! وقتی آن‌ها مردند یا به زانو درآمدند، دست خواهم کشید. من دیکتاتورم. آنچه می‌خواهم انجام دهم بد است اما به نفع روسیه است!

شاید مجبور شوم ۳۰۰ هزار نفر را تیرباران کنم. اما اهمیتی ندارد اگر باعث شود ۳۰۰ میلیون نفر بهتر زندگی کنند.

ژیرینوفسکی همچنین خواستار ان بود که روسیه به ایران، افغانستان و ترکیه حمله کند. او تهدید می‌کرد که اگر او انتخاب شود از ایستگاه‌های فضایی روسیه جهان را محاصره خواهد کرد و در صورت لزوم مورد حمله قرار خواهد داد.

۲. یکی از مهم‌ترین موانع و عوامل کاهش محبوبیت گورباچف به عنوان آخرین رییس‌جمهور شوروی، مقابله‌ی او با الکل بود. در آن زمان نزدیک به ۹۰ درصد مردم شوروی الکلی بودند آن‌ها تا یک سوم از درآمد خود را صرف خرید الکل می‌کردند. گورباچف به درستی اعتقاد داشت که الکلی بودن مردم شوروی را فاسد کرده است. گورباچف رفت. شوروی فرو پاشید و روسیه استقلال یافت، اما در مورد الکلی بودن چیزی عوض نشده است. اکثر مردم روسیه الکی هستند.

۳. داستایوفسکی به عنوان یکی از معروف‌ترین نویسندگان و نوابغ روسیه، زندگی عجیب و غریبی داشته است. او زندان و تبعید را تجربه کرد و به دلیل مخالفت با تزار تا یک قدمی چوبه‌دار هم رفت. او سال‌های سال به قمار اعتیاد داشت و مقدار زیادی پول را در قمار از دست داد.

۴. بزرگترین آنارشیست‌های دنیا و نظریه‌پردازانش روس بوده‌اند. میخائیل الکساندروویچ باکونین و پتر آلکسیویچ کروپوتکین. باکونین آنارشیست انقلابی روس و از بنیان‌گذاران آنارشیسم جمعی بود. او یکی از بانفوذترین چهره‌های آنارشیسم و یکی از بنیان‌گذاران سنت آنارشیسم اجتماعی به‌شمار می‌رود.

۵. دوئل و رولت روسی به عنوان مرگبارترین روش‌های قمارگونه برای تصفیه‌حساب‌های شخصی، هر دو از ابداعات روس‌ها بودند.

دوئل برای تخاصم‌های مرتبط به عشق و اعاده‌ی حیثیت به کار می‌رفت. الکساندر پوشکین به عنوان یکی از بزرگترین شعرای روسیه در دوئل کشته شد! پوشکین بنیان‌گذار ادبیات روسی مدرن به حساب می‌آید و برخی او را بزرگ‌ترین شاعر زبان روسی می‌دانند.

پوشکین برای حفظ حیثیت و غرور خود، معشوق احتمالی همسرش را در ۲۷ ژانویه ۱۸۳۷ در سن ۳۷ سالگی به دوئل با تپانچه فراخواند. در این دوئل پوشکین از ناحیه شکم آسیب دید و دو روز بعد به دلیل شدت جراحات وارده درگذشت؛ ولی طرف مقابل فقط جراحت جزئی از ناحیه دست برداشت.

رولت روسی به عنوان یکی دیگر از ابداعات روسی از دوئل هم مرگ‌بار تر است.

رولت روسی نام نوعی شرط‌بندی بر زندگی یا مرگ است که طی آن، شرکت‌کنندگان یک گلوله در هفت‌تیری با ظرفیتی از یک تا پنج گلوله و معمولاً شش گلوله قرار می‌دهند و بقیه را خالی می‌گذارند. سپس خشاب چندین بار چرخانده می‌شود تا نتوان فهمید گلوله کجاست. سپس لولهٔ هفت‌تیر را بر روی شقیقهٔ خود می‌گذارند و ماشه را می‌کشند. در حالت کلاسیک، پس از هر بار فشردن ماشه (و دادن هفت‌تیر به نفر بعد)، خشاب دوباره چرخانده می‌شود. در این حالت، احتمال شلیک‌شدن گلوله در هر دست، یک‌ششم یا تقریباً ۱۶٫۶۷ درصد است. در نوع دیگر، که پس از هر بار فشردن ماشه خشاب چرخانده نمی‌شود، هر بار احتمال اینکه با فشردن ماشه گلوله شلیک بشود، طبق قوانین احتمال، افزایش می‌یابد.

۶. سربازان روسی به بی‌رحمی بر دشمن شکست خورده شهره‌اند. در تبریز تجاوزهای بسیاری کردند. جوانان تبریزی از سرِ غیرت، تعدادی از این سربازان متجاوز را سر بریدند.

۷. همسرِ چخوف به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان روس و البته یک پزشک معتبر که تنها چهل سال عمر کرد و هم سرطان و سل داشت، یک فاحشه بود! چخوف این همسر فاحشه‌ی خود را بسیار هم دوست می‌داشت.

۸. از بین دو جنایتکار بزرگ معاصر، یکی اهل شوروی و البته با ریشه‌ای گرجی است. (استالین و هیتلر)

بر اثر سیاست‌هایی که منجر به ایجاد قحطی (به خصوص در همین اوکراین) شد، یا به وسیله‌ی تبعید به سیبری و اسارت در اردوگاه‌های کار اجباری (گولاگ‌ها) یا تصفیه‌ها و اعدام‌ها و ترورهای مستقیم، میلیون‌ها نفر در اتحاد جماهیر شوروی جان‌شان را از دست دادند.

و ۹ دلیل اینکه پوتین از حمایت مردم روسیه برخوردار است چیست؟

این سوال در کتاب «دموکراسی پوتین؛ ایدئولوژی، افسانه و خشونت در قرن بیست و یکم»، اثر ولادیمیر تیسمانانو و کیت سی. لانگدن پاسخ داده شده است:

سال‌ها تزارها در روسیه حکومت کردند، بعد از انقلاب هم سال‌ها کمونیست‌ها با پلیسی‌ترین و مخوف‌ترین سیستم حکومت کردند و شبیه همان تزارها بودند، اما این بار سیستم خداناباور بود. باز هم روس‌ها تحمل کردند تا زمانی که به دوره گورباچف رسید و خودشان از درون پاشیده شدند. حالا بعد از آن اتفاق سال‌هاست پوتین بر آنها حکومت می‌کند. این کنجکاوی برانگیز است که چه شده این مردم سال‌ها با دیکتاتوری کنار می‌آیند.

ولادیمیر پوتین

ریشه این قضیه پوتین نیست. کتاب اتفاقا می‌خواهد بگوید حتی اگر پوتین نباشد یا بمیرد این ایدئولوژی که نویسنده نامش را پوتینیسم گذاشته خواهد ماند. بررسی می‌کند که چرا و چند عامل را برای آن می‌آورد. یکی اینکه مرزهای وسیعی که روسیه دارد همیشه باعث ناامنی در آن کشور بوده است. به ویژه پس از حمله مغول‌ها و حمله فرانسه بناپارت، که در حافظه تاریخی مردم روس همیشه یک حس ناامنی شدید را برایشان ایجاد کرده است.

این توهم امنیت باعث شده هم تزارها هم شوروی و هم پوتین روی آن انگشت بگذارند. این بی‌ثباتی چیزی است که پوتین خیلی آن را تقویت می‌کند. سوال کتاب این است که چرا مردم مرتبا به چیزی رای می‌دهند که آزادی‌های سیاسی و فردی را از آنها گرفته و چندوقت یکبار بچه‌هایشان را به جنگ می‌فرستند و همچنان از آن حمایت می کنند. قبل از حمله کریمه محبوبیت پوتین ۶۰درصد بوده و بعد از حمله محبوبیتش ۸۰ درصد می‌شود.

پوتین از بچگی مشکلات زیادی داشته است. پدرش در جنگ معلول شده بود، خودش به نسبت روس‌ها که اندام درشتی دارند، کوتاه قد و ریز جثه است، او سعی کرده بچه قلدر مدرسه باشد و همیشه همه را کتک می‌زده است. بعدها عضو کا.گ.ب می‌شود و ورزش‌های رزمی را دنبال می‌کند. بعدها اورا به عنوان مامور مخفی به آلمان شرقی می‌فرستند و اتفاقات آنجا خیلی مهم است.

آنجا او شاهد فروریختن امپراطوری آلمان شرقی بود. با همه تلاشی که شوروی کرد دیوار برلین فروریخت و پوتین شاهد قیام مردم بود. آنقدر مدارک سری و پرونده در کوره سوزانده بودند که کوره منفجر شد! این پوتین را شوکه کرد و فهمید نباید بگذارد این اتفاق در روسیه بیفتد و این بود که همیشه مردم کشورش را در یک حس ناامنی نگه داشت.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «کتاب ما از قالب و سوال قدیمی فاصله می‌گیرد. شخص پوتین را ظرف ایدئولوژیک در نظر می‌گیرد که به واسطه یکسری باورهای فرهنگی عمیق و ریشه دار در بنگاه روسیه شکل گرفته و این واقعیت را نشان می‌دهد که مشکلات روسیه به رهبری پوتین محدود نمی‌شود. ما با رویکرد معمول مرتبط با پدیده پوتین موافق نیستیم ترجیح می‌دهیم از واژه پوتینیسم در کتابمان استفاده کنیم به جای تمرکز بر شخص پوتین و بر آمدنش از گمنامی و ابهام از او تمرکززدایی کرده و در عوض بر واکنش عموم تحرک اجتماعی و روندهای تاریخی که خود پوتین تسلیم آنها شده تمرکز می‌کنیم.

این تصمیم را گرفتیم زیرا شهروندان روس به طرزی غریب مدام تایید خود را نثار پوتین می‌کنند حتی وقتی آزادی‌هایشان را محدود و اقتصادشان را راکد می‌کند و دوستان و عزیزان‌شان را به جنگ می‌فرستد تا زندگی‌شان را به قوه برای تجاوزات غیرضروری بین‌المللی ایثار کنند به همین دلیل پوتینیسم بیش از هر زمانی قابل توجه است.

به عبارت دیگر عناصر فرهنگی و اجتماعی پیرامون موفقیت پوتین بیش از دستاوردها یا شخصیت واقعی خودش اهمیت دارد برعکس دیدگاه مثبت دگراندیش روس ولادیمیر کارا- مورزا که «پوتین روسیه نیست» ما قویا تاکید می‌کنیم که در واقع پوتین معرف روسیه است. بخشی به سبب شأن او به عنوان محصول تاریخ و جامعه روسیه و بخشی به سبب شأن او به عنوان کسی که از میل گسترده توده‌ها برای شکوه و افتخار ملی در برابر حقارت بهره‌برداری کرده است.

به شکلی تعیین کننده این رمزگشایی نشان می‌دهد که بیرون کردن پوتین از دفتر ریاست جمهوری برای تضمین آزادی روسیه کافی نیست. روس‌ها تنها به پوتین باور ندارند آنها به ایدئولوژی جامع‌تر باور دارند که بر حسب اتفاق پوتین هم به آن باور دارد و خودش مظهر آن است. نقش پوتین مشروط است و با مرگ او (یا خارج شدن از همه صندلی‌های قدرت هرچند تصور چنین سناریویی بسیار سخت است) خاتمه می‌یابد از سوی دیگر اعمال جنایتکارانه و یا تهاجمی انجام شده توسط دولت روسیه و به درخواست پوتین چیزی است که به احتمال زیاد همچنان مورد پسند مردم روسیه قرار خواهد گرفت، چه تحت حاکمیت پوتین زندگی کنند یا رهبر دیگری که بتوانند تاییدش کنند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *