کتاب «موش ها و آدم ها» مشهورترین رمان کوتاه (ناولا) جان استاین بک (جان اشتاین بک)، نویسنده سرشناس آمریکایی می باشد که در سال 1937 منتشر شد. این کتاب توسط نشر نگاه به چاپ رسیده است.
جان استاین بک یکی از بهترین نویسندگان قرن 20 ام آمریکا بود که در سال 1962 موفق به دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شد و به او، لقب «غول ادبیات آمریکا» را داده بودند. استاین بک در طول دوران نویسندگی اش 33 کتاب نوشت و همچنین، برای نوشتن رمان شاهکارِ «خوشه های خشم» موفق به دریافت جایزۀ ملی ادبیات آمریکا و پولیتزر نیز شده است.
کمیتۀ نوبل از موش ها و آدم ها، در کنار شاهکار او یعنی خوشه های خشم، به عنوان «شاهکار کوچک» یاد کرده است. عنوان این رمان کوتاه از شعری از رابرت برنز، شاعر مشهور اسکاتلندی، به نام «خطاب به موش» اقتباس شده است. از این رمان زیبا در سال های 1939 و 1992 دو فیلم هالیوودی با نامی مشابه ساخته شده است.
داستان کتاب موش ها و آدم ها
دربارۀ دو مهاجر به نام های «ژرژ (جورج) میلتون» و «لنی اِسمال» است که می خواهند با کار کردن در ایالت کالیفرنیای آمریکا، به قدری پول جمع کنند تا بتوانند برای خود مزرعه شخصی بخرند. اما مشکل اینجاست که آن ها در دوران بحران اقتصادی بزرگ آمریکا (در دهۀ 30 میلادی) به سر می برند و از طرفی، لنی مشکلات خودش را دارد. لنی فردی عظیم الجثه و قوی است با ذهن یک کودک! لنی در واقع دچار عقب ماندگی ذهنی است و هیچگاه به بلوغ فکری نرسیده است.
از طرفی، ژرژ فردی زرنگ و متفکر اما درس نخوانده ای است که علارغم اینکه لنی را همراه خود کرده است و مراقب اوست اما، رفتار خیلی خوبی با او ندارد. اشتاین بک از تقابل این دو شخص نسبتا متضاد و در عین حال مکمل، داستانی انتقادی را روایت می کند که از بسیاری از معضلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آمریکایی پرده بر می دارد.
چیزهایی مانند فقر، قحطی، نژاد پرستی، تنهایی و بیگانگی انسان ها نسبت به یکدیگر. آن ها در مزرعه ای مشغول به کار می شوند که صاحب آن پسری به نام «کورلی» دارد. پسری که عقده ای و بسیار خشن است و از آدم های گنده به دلیل جثۀ کوچک خود، بدش می آید.
همه چیز زمانی به اوج خود می رسد که لنی با همسر کورلی آشنا می شود و به سرعت از او خوشش می آید…
در بخش هایی از کتاب موش ها و آدم ها می خوانیم:
اگه آدم کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه. فرق نمیکنه طرفِ آدم کی باشه. هرکی میخواد باشه! اما پهلوت باشه! من بِت میگم. یادت باشه، آدم از تنهایی ناخوش میشه.
بعضی وقتا یه فکری می آد تو کله ت. اما هیچ کسو نداری بش بگی که فلان چیز این جوریه یا اون جوری نیس! بعضی وقتا یه چیزی می بینی اما نمی دونی اون چیز راسی راسی هست یا نه، خیاله! کسی رو نداری ازش بپرسی که اونم همون چیزو می بینه یا نه! هیچ چیزی نداری که چیزا رو پاش بذاری و از درست و نا درستش سر در بیاری.
درست مث بهشت خدا که همه وعده شو به خودشون می دن! همه شون خواب یه وجب زمینو می بینن. من این جا خیلی کتاب خوندم. هیچ کس به بهشتش نمی رسه! هیچ وقت. آرزوی یه وجب زمینم همه به گور می برن! این مزرعه فقط تو کله شونه! همیشۀ خدا حرفشو می زنن، اما هیچ وقت از سرشون بیرون نمی آد، هیچ وقتم جور نمی شه.
لازم نیست آدم باهوش باشه که خوب باشه! بعضی وقتا انگاری درست برعکسه!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.