کتاب پسر
رایگان
آخرین مطالب وبلاگ
همه چیز درباره کتاب ۴۸ قانون قدرت
همه چیز درمورد شعرای معاصر مرد
معرفی پرفروش ترین کتاب های آمازون در سال 2023
معرفی 3 کتابی که موفقیت شما را تضمین میکنند
راهنمای انتخاب کتاب هایی برای تغییر شخصیت
تاثیر هوش مصنوعی بر کتابخوانی در آینده
5کتابی که باید در عمر خود بخوانید
چگونه کتاب بخوانیم که فراموش نکنیم؟
معرفی شاعران معاصر ایران در قید حیات
چگونه می توان از کتاب هایمان دل بکنیم؟
کدام یک از رمان های کلاسیک جهان را باید خواند؟
کتاب پسر
معرفی کتاب پسر اثر فلوریان زلر
احسان اصغری
در آپارتمان. وسایل هنوز روی زمین هستند. کتاب ها، یک چراغ مطالعه، یک مبل و غیره. ولی همه طوری رفتار می کنند انگار همه چیز مرتب است. صبح است. نیکلا روی کاناپه نشسته. به خلأ خیره شده. ناگهان پی یر وارد می شود. او را دیده و جا می خورد. پی یر: تو این جایی؟ خوب خوابیدی؟ (پی یر موهای او را می بوسد.) مادرت که می گفت عمرا قبل از ظهر بیدار نمی شی… (درنگ.) خوبی؟ فکر نمی کردم انقدر زود بیدار بشی… نیکلا: بیدار شدم و دیگه نتونستم بخوابم. پی یر: همیشه تا آدم به جای جدید عادت کنه طول می کشه، نمی دونستی؟ (نیکلا شانه هایش را بالا می اندازد.) ساشا که بیدارت نکرد؟ نیکلا: نه. پی یر: دیشب چند بار گریه کرد… نشنیدی؟ نیکلا: نه. پی یر: بهتر. (برای خودش قهوه درست می کند.) چیزی می خوای؟ قهوه؟ (نیکلا با سر علامت منفی می دهد.) صبح ها هیچی نمی خوری؟ نیکلا: چرا گریه می کرد؟ پی یر: برادرت؟ هنوز شب ها راحت نمی خوابه. گرسنه بود. (درنگ. نیکلا ناخن هایش را می جود. پی یر می بیند.) تو هم شب ها خوب نمی خوابیدی. وقتی بچه بودی… (پی یر می بیند که حواس نیکلا جای دیگری است.) گوش می دی؟ نیکلا: هان؟ پی یر: چته؟ نیکلا: هیچی فقط… داشتم به… به شرایط فکر می کردم. من… راستش من مطمئن نیستم… پی یر: از چی؟ (نیکلا در پاسخ دادن تردید دارد.) از چی مطمئن نیستی؟ نیکلا: این جا راحت نیستم… حس می کنم مزاحم شمام. پی یر: اصلا! چرا این رو می گی؟ نیکلا: سوفیا… حس می کنم دوسم نداره. واقعا موافق بود که من بیام این جا؟ پی یر: خب معلومه نیکلا. معلومه.
کتاب پسر
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.